می خواست براش اس ام اس بزنه که خسته است خیلی خسته ولی یادش افتاد که نباید ناله کنه چون اونم خسته بود خسته تر از خودش.یاد حرف رسول افتاد وقتی رفته بودن کوه پای مصنوعی اش و که در آورد می خندید می گفت:من و مهدی هرچی نداشته باشیم رومون زیاده می رسیم به قله
رسول راست میگفت: "پررو " بود پرروتر از زندگی
0 comments:
» نظر شما؟